آذرماه که از نیمه میگذرد، شور و شوق یلدا همه ایران را پر میکند. درست همان روزهایی که مردم خیلی جاهای دنیا در تب و تاب کریسمس و سال نوی میلادی هستند، ایرانیها و اهالی چند کشور دیگر مثل تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان و اقلیم کردستان، برای یلدا آماده میشوند. شب یلدا که خیلیها آن را به شب چله میشناسند، یکی از کهنترین جشنهای ایرانی است که قدمتی چندهزارساله دارد. ایرانیان باستان از غروب آفتاب ۳۰ آذر، یعنی آخرین روز پاییز، تا طلوع آفتاب اول دی ماه، یعنی اولین روز زمستان، دور هم جمع میشدند و بلندترین شب سال و طولانیتر شدن روزهای بعدش را جشن میگرفتند. این آیین شاد و دوستداشتنی، بعد از قرنها، هنوز هم هر سال در خانهی ایرانیها، دلیل جشن و دورهمیهای پرخاطره است؛ شبنشینیهای خانوادگی و دوستانه با هندوانه، انار، آجیل مخصوص، لبو و خوراکیهای سنتی دیگر و البته غزلهای محبوب حافظ شیرازی.
پیشینه و ریشه یلدا
شب چله، مثل خیلی از سنتهای قدیمی دیگر، ریشهاش به طبیعت و کشاورزی میرسد. بلندشدن روزها و تابش بیشتر خورشید در قسمتی از سال، ایرانیان باستان را به این باور رساند که خورشید و روشنی نشانه نیکی و برکت است و با تاریکی و سرما در جنگ هستند. ساکنان باستانی هند و اروپایی و ایرانیها، متوجه شدند که کوتاهترین روز سال، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بعد از آن، روزها بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند. نیاکان ما، این شب را شب تولد خورشید (مهر) میدانستند و از آنجا، داستان یلدای شاد و خوشرنگ امروز ما، شروع شد. در فرهنگ عامه، به دو وقت از سال، چله میگویند؛ یکی شروع تابستان، یا چله تموز و یکی آغاز زمستان، یعنی همین شب چله خودمان. این کلمه مخفف چهله است؛ اما فقط گذشت یک دوره زمانی مشخص و نه لزوما چهل روزه را نشان میدهد. کلمه یلدا ریشه سریانی دارد و به معنی زایش است. ابوریحان بیرونی در آثارش، روز اول دی ماه را تولد خورشید میداند و در کتابهای قدیمی دیگر، به یلدا، خرمروز هم گفتهاند. در برهان قاطع هم، یلدا، شب آخر پاییز و طولانیترین شب سال است که ایرانیها آن را با خوردن و نوشیدن و شادی و پایکوبی، صبح میکنند. زرتشتیها به سفره این شب میزَد میگفتند و در آن میوههای تازه و خشک و لُرک میگذاشتند که در اصطلاح زرتشتیها به معنی آجیل است. یلدا، خوشحالترین جشن زمستانی ایرانیهاست که روش جشن گرفتنش در جاهای مختلف، کمابیش یکی است. اما بعضی از شهرهای ایران، چند رسم خاص خود را هم دارند که بسیار جالب هستند.
شب یلدا در خراسان
در ادبیات عامه خراسان، خبری از کلمه یلدا نیست و اهالی شمال شرق ایران به شب آخر پاییز، شب چله یا چلهنشین میگویند. بهجز جمع شدن خانواده دور هم و شبنشینی با شیرینی و آجیل و انار و هندوانه، خراسانیها با خود یک چراغ هم به شبنشینی میبرند و چون تعداد چراغها توی هر خانه زیاد میشود، به آن چهلچراغ میگویند. در این شب، نوعروس و دامادها را هم با مراسم شادی که به آن سرحمومی میگویند به حمام میبرند و بعد از آن هم کلی پایکوبی و چوببازی میکنند. از همه اینها گذشته، جذابترین آیین چله در خراسان، شاهنامهخوانی است که معمولا توسط افراد بزرگتر فامیل انجام میشود.
شب یلدا در اصفهان
مردم استان اصفهان، شب یلدا تا صبح بیدار میمانند، شاهنامه میخوانند و فال حافظ میگیرند. میوه این شب در اصفهان بهجز انار و هندوانه، سیب و گلابی است و نوشیدنی هم بهجز چای و شربتهای سنتی ایرانی، مخلوط برف و شیره انگور است؛ البته اگر برف باریده باشد. سفره اصفهانیها در این شب تا دلتان بخواهد گزهای جور واجور دارد.
شب یلدا در آذربایجان
آذربایجان، سردترین جای ایران است و آذریها، یلدا را حسابی پرشور و گرم جشن میگیرند. آذریها بیشتر از همه هندوانه میخورند و عاشق آجیلهای مرغوب تبریز هستند. مردان جوانی که نامزد دارند، خوانچههای بزرگی پر از خوراکیهای شب چله، همراه با تور و پولک درست میکنند و برای نامزدشان میفرستند. در تبریز، زوجهای جوان، اولین یلدای بعد از ازدواج را مهمان پدر عروس هستند؛ پدر، قبل از غروب، سهم دختر و دامادش را از خوراکیها، همراه پارچه یا لباس به در خانه دخترش میفرستد. شام این شب در آذربایجان پلومرغ و آش دوغ است و تنقلاتش کشمش، بادام و سنجد همراه گندم برشته که به آن قاورقا میگویند. هیجانانگیزترین قسمت یلدای آذری، هنرنمایی عاشیقهاست؛ خنیاگران محلی که شعر و موسیقیشان برگرفته از ملودیهای فولکلور آذربایجان است؛ آوازخوانهایی که بداهه شعر میخوانند و ساز میزنند و قصه میگویند. شب چله آذریها از لحظهای که پدربزرگ یا مادربزرگ هندوانه را با جمله «بلاها را امشب بریدیم» قاچ میزند، شروع میشود و تا بعد از نیمهشب ادامه پیدا میکند.
شب یلدا در شیراز
شیرازیها به خوشحالی و خوشگذرانی معروفاند و این شب برایشان بهانهای برای دور هم جمع شدن و گفتن و خندیدن است. مردم شهر بهارنارنج، در این شب طولانی، کلی قصه و لطیفه برای هم تعریف میکنند و باور دارند که خندیدن زیاد در اول زمستان برایشان خوشیمن است. آنها زمستان را به چند بخش تقسیم میکنند که شب چله شروع بخش اول است؛ اول دی تا ده بهمن، چله بزرگ، از ده بهمن تا اول اسفند، چله کوچک و از اول تا آخر اسفند چله پبرزن. سفره یلدای شیراز به جز هندوانه، انار، لبو و آجیل شیرین، شیرینیهای محلی مثل رنگینک، خرما و حلوای زرد هم دارد. شام شب چله هم کلمپلوی شیرازی است. حافظخوانی و تفال زدن به دیوان حافظ هم طبعا بیشتر از هرجای دیگری در شیراز انجام میشود.
شب یلدا در گیلان
برای گیلانیها، مثل بقیه مردم ایران، هندوانه پای ثابت سفره است و اعتقاد دارند هرکس هندوانه شب چله را بخورد، نه در تابستان احساس تشنگی میکند و نه در زمستان سردش میشود. خوراکی دیگری که محبوب و مخصوص گیلانیهاست، ازگیل است که در طول پاییز آن را در خمره آب و نمک میریزند و شب آخر پاییز در خمره را باز میکنند و ازگیلها را در سفره میچینند. شام شب چله گیلانیها همانطور که میشود حدس زد، ماهی سفید است.
شب یلدا در لرستان
اهالی لرستان به شب چله، شو اول قاره میگویند و رسم دارند که حتما گندم و شیره بخورند. گندم را در شیره خیس میکنند، به آن زردچوبه و نمک میزنند و بعد از اینکه روی ساج برشته کردند، همراه بادام و گردو و کنجد نوش جان میکنند. بچهها، اول غروب شب یلدا به پشت بام همسایهها میروند، یک شال بلند را از آن بالا دراز میکنند و با خواندن شعرهای محلی، درخواست آجیل و شیرینی و خوراکی میکنند. صاحبخانه شال را پر میکند و بچهها باز هم با خواندن شعر از او تشکر میکنند.
شب یلدا در قزوین
مردم استان قزوین هم با انواع آجیل و میوههای خشک و تر، یلدا را در خانه مادربزرگها جشن میگیرند. در بعضی از شهرها، رسم است که اگر مادربزرگ در آوردن تنقلات دیر کند، نوهها برایش شعر «هرکی نیارد شبچره- انبارشو موش بچره» میخوانند و با شور و شوق، منتظر مادربزرگ میمانند. شام شب چله قزوینیها، سبزیپلو با ماهی دودی است و بعد از آن هم انار و هندوانه و سیب و میوههای قرمز میخورند، که به خوشیمنی آنها اعتقاد دارند. محلیها اعتقاد دارند، اگر در این شب، ننه سرما گریه کند، باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بزند، برف میبارد، و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، تگرگ میزند. خانواده داماد در شب چله، خوانچهای با هفت نوع میوه، همراه پارچه و کلهقند و جواهر برای تازهعروس میفرستند.
یلدا در کشورهای دیگر
طولانیترین شب و کوتاهترین روز سال، فقط برای ایرانیها مهم نیست؛ خیلی جاهای دیگر دنیا هستند که برای این روز مهم جشن میگیرند و سنتهای خاص خودشان را دارند. یلدا در بخشهایی از پاکستان، شمال هند و کشمیر هم جشن گرفته میشود و به آن شب چله کلان میگویند. اهالی تاجیکستان هم شب چله را با آیینی شبیه شهرهای ایران جشن میگیرند و انار و هندوانه و آجیل میخورند. مردم بلخ، مزارشریف و شمال افغانستان هم با آداب و رسومی شبیه ایرانیان، آخرین و طولانیترین شب پاییز را جشن میگیرند و به استقبال زمستان میروند. در بعضی از کشورها هم مراسمهای خاص دیگری وجود دارد، که هر کدام برای خداحافظی از روزهای کوتاه پاییز و انتظار روزهای طولانیتر سال داستان خودشان را دارند.
جشن دُنگْژی
دنگژی، که معنایش میشود نهایت زمستان، یکی از مهمترین جشنهای مردم جنوب شرقی آسیا مثل چین، ژاپن، کره، ویتنام و ... است. منشا این جشن از فلسفه یین و یانگ یا همان تعادل و همراهی نیروهای متضاد میآید و آمدن روزهای بلندتر، نور بیشتر و جاری شدن انرژی مثبت بیشتر را نوید میدهد. جشن دنگژی وقت دور هم جمع شدن خانوادههاست. معمولاً کوفتههای برنجی، خوراک این دور هم جمعشدنها هستند. کرهایها یک حلیم مخصوص از لوبیا هم برای این روز دارند که معتقدند بوی آن، روحهای بدجنسی که برای مردمآزاری آمدهاند را فراری میدهد!
ماکار سانکرانتی
ماکار سانکرانتی، تنها جشن هندو است که بر اساس گاهشماری خورشیدی برگزار میشود و ربطی به ماه ندارد. با توجه به تنوع و گستره جغرافیایی فرهنگ هندوستان، مراسم و جشنهای ماکار سانکرانتی بسیار متفاوت برگزار میشود. میلیونها نفر در این روز، خودشان را در رود گنگ به آب میزنند. در ایالتهای جنوبی هند جشن پُنگال (Pongal) را برگزار میکنند و یک پلوی مخصوص، به نام پنگال میپزند. در گجارات، مردم هزاران نوع از نانهای رنگارنگ خود را در شکل بادبادک زیبا به خورشید پیشکش میکنند. در مناطق روستایی و ساحلی، جنگ بین خروسها را ترتیب میدهند. در بعضی ایالتها هم حیوانات را رنگ میکنند و از روی آتش میپرانند! خوردنیهای این جشن زمستانی، معمولاً پرانرژی هستند و بدن را گرم میکنند.
جونکانو
جونکانو، که در باهاما، جاماییکا و کشورهای کارائیب مرسوم است، یک کارناوال و راهپیمایی بالماسکه باشکوه است. خیلیها معتقدند که این مراسم در فرهنگ غرب آفریقا ریشه دارد و با سیاهپوستهای آنجا به آمریکای شمالی رسیده. در این کارناوال، همه لباسهای رنگارنگ میپوشند، ساز و تمبک میزنند و آوازهای مخصوص میخوانند.
هاناکا
هاناکا، عید اخلاص یا جشن روشنایی، جشن هشتروزه یهودیان است. داستانی هست که در زمان جنگ با یونانیها، آخرین چراغ معبد مکابیون، در حالی که فقط به اندازه یک روز روغن داشته، هشت روز روشن میماند. در این جشن در یک جاشمعی مخصوص به نام هاناکیه که جای نه تا شمع دارد شمع روشن میکنند. البته هر شب یکی از شمعها را روشن میکنند و شمع نهم برای روشن کردن هشت تا شمع دیگر است. البته بعضیها اعتقاد دارند که این جشن ربطی به یلدا ندارد و فقط با آن همزمان شده.
جشن لوسیای مقدس
در یک کلبه کوچک در کوههای شمال، لوسیا و خانوادهاش زندگی آرامی داشتند. یک صبح زمستانی، باد سردی زوزه میکشید و خبری از خورشید نبود. لوسیای کوچولو پیش خودش فکر کرد، شاید کسی خورشید را دزدیده، یا خورشید راهش را گم کرده؟ پس به سفر سختی رفت تا خورشید را برگرداند. البته به جز این داستان قدیمی، نسخههای خیلی زیاد و خیلی متفاوتی از داستان لوسیا هست. مثلاً مسیحیها معتقدند که لوسیای مقدس، دختری بود در سیسیل در زمان امپراطوری روم، که برای مسیحیهایی که از دولت مخفی شده بودند غذا میبرد و برای اینکه دستش جا داشتهباشد که غذاها را بگیرد، شمع را روی سرش میگذاشت. یا در یک داستان دیگر مسیحی، لوسیا یک دختر با چشمهای بسیار زیبا بود که وقتی مردی عاشقش میشود، از ترس گناه چشمهای خودش را کور میکند. یک شیطانک هم به نام لوسی هست که میگویند با دوستهای دیو و جنیاش در این شب در آسمان پرواز میکند. برای همین میگویند در این شب خیلی خطرناک است که کسی بیرون از خانه باشد؛ به خصوص بچههای بد که لوسی برایشان تنبه مخصوصی در نظر گرفته! به هر حال داستان لوسیای مقدس یا لوسی بدجنس هر چه باشد، در خیلی از کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شرقی به بهانه آن شیرینی زعفرانی درست میکنند و میخورند و یکی از دخترهای خانه، لوسیا میشود و لباس سفید میپوشد، شمع به دست میگیرد و به بچهها شیرینی میدهد، یا آواز میخواند، یا به عیادت بیمارها و سالمندان میرود.
اینتی رایمی
جشن خورشید (Inti Raymi) مهمترین مراسم مذهبی در امپراطوری اینکاها و شروع سال نوی آنها بود که به افتخار خدای خورشید برگزار میشد. یکی از مراسمهایی که در این روز انجام میدادند، بستن خورشید به یک ستون سنگی مخصوص بود که فرار نکند! البته بعد از تسخیر این منطقه به دست اسپانیاییها، این جشن دیگر برگزار نشد. تا اینکه در سالهای اخیر این مراسم را احیا کردند و هر ساله در ساکسایهامان در کشور پرو و جاهای دیگر برگزار میشود. این مراسم متعلق به حاشیه کوههای آند در غرب آمریکای جنوبی است و در شیلی و آرژانتین به نام وِه تریپانتو (We Tripantue)، به معنی طلوع جدید شناخته میشود. البته این جشن در اول تیرماه، که در نیمکره جنوبی طولانیترین شب سال و معادل یلدای خودمان است، برگزار میشود.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به آژانس مسافرتی و گردشگری قدس گشت می باشد.
طراحی وب سایت : ایران تکنولوژی